چرا هنوز فکر می کنیم با انداختن نانوا در تنور، قیمت پایین می آید؟
به گزارش وبلاگ دیدگاه، روزنامه شرق نوشت: آقای رئیسی در گفت وگوی تلویزیونی اخیر خود بار دیگر نهاد های تعزیراتی و نظارتی را به یاری طلبید. این درخواست و دستور ایشان در حدود 10 ماه سکانداری امور بار ها و بار ها تکرار شده است.
روزی نیست که در اخبار و گزارش های رسانه های دولتی و در صدر آن ها صداوسیما و به خصوص اخبار 20:30 شاهد نمایش اقتدار دستگاه های تعزیراتی در اجرای این نوع دستورات و پیگرد و مجازات گران فروشان نباشیم!
یک روز وبلاگ دیدگاه این رسانه با شوق و ذوق از حضور آمبولانسی و اورژانسی مأموران تعزیرات در سر صحنه وقوع جرم در فلان بقالی و سوپرمارکت گزارش تهیه می نمایند و روز دیگر گروهی دیگر از مأموران به همراه دوربین های تلویزیون و مجریان آماده به رکاب، بر سرخط فراوری فلان کارخانه فراوری لبنیات نازل شده و مدیر و سرکارگر آن کارخانه را وادار به تغییر قیمت حک شده روی ماست و دوغ آن واحد فراوریی نگون بخت، به قیمت مصوب بوروکرات های دولتی می نمایند و مانند فاتحان، لبخند بر لب و با افتخار، با اعلام نام خود در خاتمه گزارش مهیج جنایی پلیسی از ملت خوب و عزیز تشکر می نمایند.
به راستی فهمش سخت سخت است که چگونه با گذشت بیش از چند دهه از اجرای این گونه رفتار و حرکات نمایشی، مسئولان دولتی آن هم در بالاترین سطوح و تهیه نمایندگان چنین گزارش هایی در دستگاه های تبلیغاتی، بر بی اثربودن این گزارش ها و حتی ضدیت این حرکات با هدفی که ظاهرا در پی آن هستند، یعنی کاهش قیمت ها، پی نبرده اند؟! چگونه ممکن است مسئولان و وبلاگ دیدگاه و تهیه نمایندگان چنین شو های تبلیغاتی متوجه نشده اند که راه را اشتباه می فرایند و هیچ کاسب و فراورینماینده و توزیع نماینده ای قادر نیست قیمت کالا و خدمتی را در جامعه چند ده میلیونی و گستره بزرگ ایران، مشخص و قیمت مدنظر خود را بر آن ها حک کند و چند روز بیشتر دوام داشته باشد؟!
مسئولان، وبلاگ دیدگاه و برنامه سازان رسانه های دولتی چه زمانی قرار است متوجه شوند که دوره انداختن نانوا در تنور برای کنترل قیمت نان گذشته است؟! چه مقدار خسارت باید به اقتصاد و زندگی و روح و روان یک جامعه تحمیل گردد تا سیاست گذاران متوجه شوند سرکوب قیمت ها جز به غیرسودآور و زیان ده شدن امر فراوری و بسته شدن در کارخانه ها و عدم سرمایه گذاری های تازه و افزایش قیمت ها و... منتهی نخواهد شد؟!
چه زمانی قرار است فهم گردد که وقتی نهاده های فراوری و هزینه های مبادلاتی افزایش می یابد، فراورینماینده نمی تواند قیمت محصولات خود را به خاطر رضایت بوروکرات های دولتی که چه بسا در تمام عمر خود یک واحد کوچک مالی را اداره نکرده و به چهار، پنج نفر حقوق نداده اند، ثابت نگه دارد؟!
قیمت ها بنا بر اراده فراورینمایندگان و عرضه نمایندگان بالا و پایین نمی رود، بلکه در عرضه و تقاضا و نظام بازار مشخص می گردد؛ نظامی که بازیگر اصلی آن دولت ها و سیاست های مالی آنهاست؛ دولت هایی که بی محابا پول چاپ می نمایند (درحال حاضر روزی بیش از سه هزار میلیارد تومان) و با عدم تعامل مناسب با دنیا، راه های تنفس اقتصاد کشور برای رشد و توسعه مالی به وسیله دسترسی به بازار های تازه و منابع سرمایه ای و تجهیزات و فناوری های نو و... را می بندند و با تحمیل بی ثباتی به مؤلفه مهم ارز و انرژی و نرخ بهره و تعرفه و... جامعه را نگران و مضطرب از آینده به سفته بازی و نه سرمایه گذاری وامی دارند. چند دهه باید بگذرد تا این موضوعات بدیهی را درک کنیم :
اگر بنا باشد ما هنوز به رسم قرون وسطی تصور کنیم که مثلا با شلاق زدن خرده فروش ها سطح قیمت ها پایین خواهد آمد یا با توقیف و حبس مالکان، اجاره خانه ها معتدل خواهد شد یا با جمع آوری گدایان سطح فراوری بالا خواهد رفت، راهمان به قهقرای مالی منتهی خواهد شد (سیاست مالی در ایران، دنیاگیر آموزگار، سال 1339. منبع: کتاب آموزه های مالی، محمد توکلی طرقی، حسنعلی مهران، 1398).
منبع: فرارو